با تأخيري نه چندان شايسته، در ماه نزول قرآن، شمارهي سيام فصلنامهي بيّنات تقديم علاقهمندان ميشود. ماهي كه نام و ياد آن، همواره قرين و همراه نام و ياد قرآن گرامي است.
ماهي كه شايد بيش از تمامي سال مسلمانان در آن قرآن تلاوت ميكنند و يا به آواي ملكوتي آن گوش جان ميسپارند.
در شبي از اين ماه كه از هزار ماه بالاتر و پرخير و بركتتر است. قرآن برقلب مبارك پيامبر اكرم(ص) نازل گرديد. شبي كه در آن ملائكهي الهي و روح نازل ميشوند.
ماه رمضان، ماه قرآن است و همواره نام آن در منظر شيعيان همراه با ياد امام ناطق أميرمؤمنان(ع) قرين و همراه ميباشد. ماهي كه در سحري از آن، با شمشير كينهي خوارج فرق مبارك مولا شكافته شد، و صداي تلاوت قرآن علي(ع) براي هميشه خاموش گرديد؛ و بزرگترين همراه و همراز پيامبر(ص) در دوران سخت رسالت قرآنياش، به شهادت رسيد و كشتهي عدالت سربربالين خاك نهاد، و جهانيان را به انتظار عدالت علوي خويش نشاند.
همو كه در يكي از خطبههاي خويش فرمود: هذا القرآن انّما هو خطّ مستور بين الدفّتين، لاينطق بلسانٍ ولابدّ له من ترجُمان. وانّما ينطق عنه الرّجال… فاذا حُكم بالصّدف في كتاب اللّه فنحن احقّ الناس به، وانْ حكم بسنّة رسول اللّه(ص) فنحن أولاهم به1! قرآن خطي نوشته شده ميان دو جلد است كه به زبان سخن نميگويد، و ناگزير تفسير كننده ميخواهد. و مردان از آن سخن ميگويند… پس اگر صادقانه دربارهي كتاب خدا حكم شود، ما شايستهترين مردم به آنيم و اگربه سنّت پيامبر (ص) داوري گردد، ما سزاوارترين همهايم به قرآن.
و نيز در آخرين لحظات زندگي فرياد برآورد: اللّه اللّه في القرآن! لا يسبقكم بالعمل به غيركم2
خدا را! خدا را! دربارهي قرآن! مبادا ديگران در عمل كردن به آن [نه در قرائت و حفظ و…] برشما پيشي گيرند.
و نيز امام باقر(ع) فرمود: قال رسول اللّه(ص): يا معاشر قرّاء القرآن! اتّقوا اللّهـ عزّوجلّـ فيما حمّلكم من كتابه، فانّي مسئول وانّكم مسئولون، إنّي مسئول عن تبليغ الرسالة، وامّا انتم فتسألون عمّا حُمّلتم من كتاب اللّه وسنّتي.3
اي گروه خوانندگان [قاريان] قرآن! خداي بزرگ دربارهي آنچه از كتابش به شما آموخته است بترسيد، كه هم من مسئولم و هم شما. من براي رساندن پيغام رسالت، و شما دربارهي آنچه از كتاب خدا و سنّت آموختيد.
با اينكه در جهان كنوني و در طول اعصار همواره مسلمانان را با كتاب عظيم آنان يعني قرآن ميشناسند و نام مسلماني قرين با نام قرآن گرامي است، لكن سوگمندانه بايد اعتراف كرد كه آن گونه كه شايسته و بايستهي اين كتاب جاودانه است، مسلمانان به آن توجه نكرده و نميكنند. برخي آن را تنها به عنوان تيمن و تبرك ميبوسند و در گوشهاي به احترام مينهند و يا در سفرهي عقد و بر سرمسافري و… قرار ميدهند. برخي آن را در مراسم فاتحه و در گوشه قبور ميخوانند. برخي آن را با لحن خوش و صوت زيبا تلاوت ميكنند و به اين وسيله آوازهاي به دست ميآورند و نامي و ناني. برخي قدم پيشتر نهاده و به حفظ الفاظ قرآن پرداختهاند و به عنوان حافظ قرآن شهره شدهاند. و علاوه براين به شناخت مفاهيم قرآن نيز پرداختهاند.
لكن گرچه همهي اين امور در جاي خود، با تفاوتي كه در جايگاه هركدام محسوس و ملموس است، لازم، مفيد، سودمند و گاه مؤثر است و لكن برخي از آنها وسيلهاي براي دور ماندن از اهداف اين كتاب عظيم است و برخي بيراهه رفتن و گاه راه گم كردن است.
امام خميني(ه) در كلامي بلند، در باب تفسير قرآن ميفرمايند:
به طور كلي معني تفسير كتاب آن است كه شرح مقاصد آن كتاب را بنمايد… اين كتاب شريف كه به شهادت خداي تعالي كتاب هدايت و تعليم است و نور طريق سلوك انسانيّت است، بايد مفسّر در هرقصه از قصص آن، بلكه هرآيه از آيات آن، جهت اهتداي به عالم غيب و حيث راهنمايي به طرق سعادت و سلوك طريق معرفت انسانيّت را به متعلّم بفهماند.4
مع الاسف مسلمانان اهداف كتاب خدا را فراموش كردهاند و به سر و ظاهر آن پرداختهاند همانكه امام علي(ع) را به ناله وا ميدارد و با قلبي پراندوه ميفرمايد: وانّه سيأتي عليكم من بعدي زمان ليس فيه شيءُ أخفي من الحق ولا أظهر من الباطل… وليس عند أهل ذلك الزمان سلعة أبور من الكتاب اذا تُلي حقّ تلاوته ولا أنفق منه إذا حُرّف عن مواضعه.5
پس از من، زماني برشما خواهد آمد كه هيچ چيز پنهانتر از حق و آشكارتر از باطل نيست… و در نزد مردمان آن زمان، هيچ كالايي بيخريدارتر از قرآن نيست، هرگاه چنانكه بايسته است تلاوت شود، و رايجتر از آن نيست، آنگاه كه از جايگاه خود منحرف گردد.
آري گرچه در ظاهر، قرآن در ميان مسلمانان حضور دارد و لكن تنها ظاهر اين كتاب است نه حقيقت و محتواي آن، كه بيانگر هدايت بشريت است. همانكه علي(ع) براي آن ضربت خورد و خون مباركش بر تارك تاريخ فرو ريخت.
همانكه ابوذرها را در مقابل حاكمان و غاصبان قرار داد تا قرآن را آن گونه كه هست ارائه كنند و بدان عمل كنند. در حالي كه در طول تاريخ اسلام، بسياري از حاكمان، قرآن را دستآويزي براي حكومت گرفته بودند و از آن براي مطامع خويش بهره ميبردند، و اينهمه با نام حمايت از قرآن بود و لكن رفتار و اخلاق قرآني را به فراموشي سپرده بردند و فرزندان قرآن و ذريهي پيامبر اكرم(ص) را در محبسها، به جرم دفاع از قرآن محبوس كرده بودند.
آيا چاپ و نشر قرآن در تيراژ مليوني و با ظاهري زيبا و آراسته، نشان از جامعهي قرآني و اسلامي است؟ آيا فقط تربيت دهها قاري و حافظ قرآن نشان از ملّتي قرآني و اسلامي دارد؟ آيا تنها تلاش در جهت پخش تلاوت قرآن، دور افتادن از مفاهيم قرآن و به بيراهه رفتن نيست؟ آيا قرآن كتاب مسابقه است يا كتاب عمل است؟
استاد علامه محمد رضا حكيمي در كتاب بينظير «الحياة» در پايان باب مربوط به قرآن كه شامل پنجاه فصل مهم دربارهي قرآن است، زير عنوان «نگاهي به سراسر باب» سخن بلندي آوردهاند كه توجه خوانندگان گرامي را به آن جلب ميكنيم:
پس شايسته است كه ما مسلمانان به قرآن مراجعه كنيم، و در اصول آن به تحقيق بپردازيم، و تعليمات آن را ـ چنانكه بايد ـ به صورت دقيق بشناسيم، و برنامههاي آن را عملي سازيم، و راهنماييهاي آن را منتشر كنيم، و در آن بكوشيم كه اوامر و دستورهاي آن را با زندگي ظاهري و باطني و فردي و اجتماعي خويش انطباق دهيم، تا حيات خويش را به صورت حياتي پاكيزه و آزاد و عزيز و عالي درآوريم، تا ما را به حق و عدالت و آزادي و بزرگواري و آقايي و پيشرفت رهبري كند. از اين راه امكان آن هست كه به همهي بشريت خدمت كنيم، و رسالت الهي را در همه جاي زمين گسترش دهيم، چنانكه در صدر نخستين تاريخ اسلامي ما چنين بود، و در آن زمان اصول اسلامي خاستگاه تحولاتي شد كه نظيري در تاريخ نداشته است.
در اينجا فاجعهاي بزرگ روي ميدهد كه نبايد مسلمانان، مخصوصاً انديشمندان و مبلغان اسلام، آن را فراموش كنند. و اين فاجعه و مصيبت در راهي است كه دشمنان قرآن در پيش گرفتهاند، همچنين كساني كه از نفوذ اصول اجتماعي، و مبادي سياسي، و دستورهاي حقوقي، و نمونههاي اخلاقي، و بخشهاي مترقي فرهنگي، و شالودههاي اصلاحي، و نظامهاي مترقي آن كه با هرستم و تجاوز و جنايت و اختلاس مخالف است بيمنا كند. اين فاجعه از آنجا پيدا شد كه شياطين شر و فساد ـ پس از آنكه ديدند توان ضديت آشكار با كتاب الهي را ندارند ـ به ضديت پنهان با آن پرداختند، كه زيانش بيشترو سرانجامش بدتر است. و بيش از ضدّيتهاي آشكار كه در اغلب اوقات غير ممكن است، مسلمانان را به انحطاط و سستي و بيعملي ميكشاند. و اين بدان گونه صورت گرفت كه در برپاداشتن ظواهر و اداي حروف قرآن كوشيدند، و در عوض، حدود و احكام آن را تباه كردند و تغيير دادند، و تعاليم آن را دگرگون ساختند، و راهبريهاي آن را كشتند، و قرآن را به صورتي تفسير كردند كه با اميال فاسد خودشان سازگار بود، و طرز تلقي تربيتي قاطع آن را ناهنجار نشان دادند، و مشعلهاي اصلاحي آن را خاموش و بانگ آزادي آن را خفه كردند. پس براجتماعات اسلامي واجب است كه در مقابل اين فاجعهي بزرگ بيدار و آگاه باشند.
دسيسهي ديگري نيز براي فراموش ساختن حقايق قرآن و كوبيدن هدفهاي آن در كار است. و آن جلب توجه مردم به الفاظ و قرائتهاي قرآن و مسائل ادبي آن است نه چيز ديگر، تا افكار متوجه عملي ساختن آموزشها و راهنماييهاي آن نشود، و به استوارسازي اصول و نشر جهت بخشيهاي آن نپردازد.
پس قرآن كريم، به عنوان راهنما و مصلح، و به صورت يك جهانبيني و نظام انديشهاي زنده و سازنده، در گرو عمل كردن به آن و بكار بستن دستورات آن است. نيز رسالت تاريخي و ايدئولوژيك آن، در ميدانهاي زندگي بشري، با خواندن و چاپ و انتشار و تذهيب و تبرك جستن به آن تحقق پيدا نميكند، بلكه تحقق آن با مراجعه به اصول و مبادي و تعليمات قرآن و تطبيق عملي و فكري آن امكانپذير است.6
1. نهج البلاغه، خطبهي 125.
2. همان، نامهي 47.
3. محمد رضا حكيمي، الحياة، مترجم، 2/124، ح6.
4. امام خميني(ره)، آداب الصلاة/192.
5. نهج البلاغه، خطبهي 147.
6. الحياة، 2/ 297-298.